جدول جو
جدول جو

معنی تیر تخش - جستجوی لغت در جدول جو

تیر تخش(رِ تَ)
تیر هوائی و آتشبازی را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). تیر هوائی و تیر ناوک و تیر آتشبازی... (غیاث اللغات). تیر هوائی آتشبازی شبهای عید و عروسی را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
گر اشارت نیست با چین جبین هم قانعیم
تیر تخشی زآن کمان ابروان ما را بس است.
صائب (از آنندراج).
تو گوئی چو شد تیر تخشش بلند
که کرده ست این ریشه در خاک بند.
طاهر وحید (از آنندراج).
از بس که گرم سوی عدویت روان شود
چون تیر تخش ناوک آتشفشان شود.
سعید اشرف (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تیر تخش
تیر هوائی و آتشبازی را گویند
تصویری از تیر تخش
تصویر تیر تخش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از باروت که به شکل های مختلف برای آتش بازی ها در مراسم جشن و شادمانی ساخته می شود و در موقع انفجار تولید نور و صدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
(تْ تَ)
پسرویدرن و برادر استاتیرا (زن اردشیر پسر داریوش دوم). که آمس تریس دختر داریوش را بزنی گرفت و چون پدرش درگذشت به جای او والی شد و عاشق خواهرخود رکسانه گردید و در صدد قتل آمس تریس برآمد ولی توطئۀ او کشف شد و داریوش یکی از ندیمان وی را مأمور نجات آمس تریس کرد. تری تخم بدست وی کشته شد. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 961 و تریتن تخمس شود
لغت نامه دهخدا
در زبان اطفال، جامه یا جامۀ نو، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، در زبان اطفال کوچک به معنی لباس خوب، (فرهنگ نظام)، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 1245 تن سکنه دارد و ایستگاه تیرتاش نزدیک این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
جعبه یا کیسه ای که در آن تیرهای کمان را جا میدادند و بپهلو می آویختند تیر کش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرتخش
تصویر تیرتخش
((تَ))
تیر آتشبازی، آنچه که به شکل های مختلف درست کرده، در آن باروت می ریزند و به هنگام جشن ها با آن ها آتش بازی راه می اندازند
فرهنگ فارسی معین
گوشی که برای شنیدن حرف مهم تیز شده باشد، گوش نوک دراز
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی برای دور کردن سگ
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در شرق بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی